برای تولید یا تأمین محصول متناسب با بازار باید تنها و تنها مشتری را در نظر بگیرید اینکه مشتری چه میخواهد و برای چه پول میدهد در اولویت قرار دارد اما برای اینکه بفهمیم مشتری چه میخواهد باید چه کنیم، بهطورکلی برای راهاندازی یک کسبوکار سه دیدگاه حاکم است:
الف. فقط انجامش بده: دیدگاه اول یا همان فقط انجامش بده یک رویکرد معمول است که خیلی از افراد از این مدل استفاده میکنید و آنهم این است که به محضی که یک ایده به ذهنشان میآید دست بکار میشوند و آن را انجام میدهند، مدتها تلاش میکنید و محصول را میسازند سپس تبلیغات را شروع میکنید صرفنظر از اینکه بداند مشتری خواهان این موضوع است یا خیر، آنوقت یا شکست میخورند، یا بازاریابهایی را جذب میکنید که محصولشان را به مشتری بقبولانند و یا شانس میآورند و موفق میشوند.
ب.تحقیق: دیدگاه دوم گروهی هستند که اعتقاد شدیدی به تحقیقات بازار دارند و میخواهند با وسواس به مشتریها دسترسی داشته باشند و بفهمند که محصولاتشان را میخرند یا نه. خیلی از این افراد آنقدر تحقیقات را طولانی میکنید که در همان تحقیق میمانند، عده دیگری نیز پروژه را آغاز میکنید اما خیلی زودی متوجه میشوند که تحقیقات بازار با نتایج پروژه یکی نیست اما چرا؟
#دن_نوریس در کتاب #استارت_آپ_هفت_روزه میگوید مردم نمیدانند چه میخواهند مگر آنکه مجبور شوند کیف پول خود را باز کنند درنتیجه نمیتوان به تحقیقات بازار تکیه کرد اگرچه دیدگاه اول و دوم امروزه بیشتر مرسوم است.
ج.کمترین محصول قابلارائه: این دو دیدگاه به دو قسمت کمترین محصول و قابلارائه تقسیم میشود، کمترین محصول یعنی قسمتی مهم از محصول یا فروشگاه نهایی و قابلارائه یعنی ارائه محصول باکیفیت و پیگیری بسیار باکیفیت، شما برای اینکه بدانید مشتری چه میخواهد باید او را در شرایط واقعی قرار دهید و رفتار او را بررسی کنید اما این شروع کار است برای رسیدن به محصولات نهایی باید از حلقه زیر استفاده کنید:
در مطلب بعد در خصوص کمینه محصول بیشتر خواهم گفت.
اسماعیل جعفری
مشاور در حوزه کسبوکار